سخت دل بستگئی داشت به بالم، صیّاد
تا نشد بالِش او پُر ز پَرم
خواب نکرد
نیست جز افسوس خوردن حاصلِ کشتِ جهانآسیا گردانیِ ما
دست
بر هم سودن است