هر که آمد
نظری کرد و
خریدار نشد
گویی آیینه ای آویخته در بازارم
به طفل مظلوم کربلا
از شدّت گریه..چشم اگر می سوزد
از بی آبی،حلق و جگر می سوزد
هم حلق "علی اصغر" و هم چشم "رباب"
"آتش که گرفت،خشک و تر می سوزد*"
*:از آتش کوبنان...(اینجا)
برآید از تن من ناله
گر بخارم تن
بدان مَـثابه که مطرب زند به تار انگشت
به تلخکامی ایّام شاد باش و مزن
به شهد کاسه ی هر سفله
زینهار انگشت